در دنياي پر تلاطم تجارت ، سازمانها سعي دارند براي رسيدن به اهداف خود از استراتژيهاي درست نتايج بهينه و مشتري مدار استفاده کنند. هوش تجاري سيستم هاي نرم افزاري نويني هستند که به سازمانها در جهت غنيسازي اهداف با استفاده از اطلاعات وتجزيه و تحليل آنها كمك ميكند.هوش تجاري به مديران اين امكان را ميدهد تا با تعريف ، نظارت و تحليل شاخصهاي كليدي عملكرد در ايجاد تراز بين اهداف و فعاليتها ، يك محيط نمايش مشترك بين اهداف و فعاليتها بوجود آورد و براي تصميم سازي درست و كارآمد اقدام نمايند.
در دنياي تجارت ،هوش تجاري به راه حل هاي خاص ،تغييرات سازماني ،محصولات،تکنولوژي ها و روش هاي سازماندهي اطلاعات کليدي براي بهبود عملکرد سازمان اشاره دارد.سيستم BI يک سرمايه گذاري بلند مدت است .هدف از تحليل کسب و کار و هوش تجاري پيدا کردن راه حل هاي اطلاعاتي است که دسترسي به اطلاعات مفيد را درهنگام نياز به تصميم گيري در اختيار ما ميگذارد.
هدفهاي سيستم هاي هوش تجاري
ممكن است سيستمهاي هوش تجاري، از ديدگاه هاي مختلف مورد تحليل قرار گيرند . سازمانها و تصميم گيرندگان آنها، مي بايستي اجراي سيستم هوش تجاري در سازمان را براساس فلسفه و متدولوژي ويژه سازمان انجام دهند . اين فلسفه و متدولوژي متكي بر اطلاعات و دانش، ارتباطات گسترده ، اشتراك دانش همراه با رويكرد كل نگر و تحليلي براي فرايندهاي تجاري سازمان است. فرض شده كه سيستمهاي هوش تجاري ، راه حل هايي هستند كه مسئول فراهم ساختن اطلاعات و دانش از دادهها بوده، موظف به خلق محيطي براي تصميم گيري اثربخش، تفكر و اقدام استراتژيك در سازمانها هستند .ارزش سيستمهاي هوش تجاري در تجارت به طور عمده براين واقعيت دلالت دارد كه چنين سيستمهايي، اطلاعاتي را ارائه مي دهند كه ممكن است به عنوان پايه اي براي ايجاد و تغييرات اساسي در يك شركت خاص به كار روند. از جمله ميتوان به برقراري زمينههاي جديد براي همكاري، كسب مشتريان جديد ، شناسايي بازارهاي جديد و ارائه محصولات جديد براي مشتريان اشاره كرد. سيستمهاي هوش تجاري به دلايل مختلف ، متفاوت از سيستمهاي اطلاعات مديريت مانند: (DSS ،EIS وES) هستند، نخست به خاطر اينكه دامنه موضوعي وسيعي را دربر مي گيرند و سپس به خاطر تحليل هاي چند متغيري و داده هاي تا حدي ساختار بندي شده از منابع مختلف و ارائه چند بعدي دادهها.
در ضمن فرض براين است كه سيستمهاي هوش تجاري ، صرف نظر از سطح سازندگان آن ، تصميم گيري را در تمامي سطوح مديريت ، مورد حمايت قرار مي دهند . در سطحي راهبردي، سيستمهاي هوش تجاري ، امكان تنظيم دقيق هدفها و پيگيري تحقق آنها را فراهم مي سازند . هوش تجاري ، ارائه گزارشهاي مقايسه اي مختلف مانند نتايج حاصل از بررسيهاي تاريخي، سودمندي پيشنهادهاي خاص، اثربخشي مجاري توزيع اطلاعات همراه با شبيه سازي نتايج مربوط به توسعه و پيش بيني آينده بر پايه برخي پيش فرضها را ممكن مي سازد.
در سطحي تاكتيكي، سيستمهاي هوش تجاري، ممكن است پايه اي را براي تصميم گيري منطبق با مديريت بازار ، مديريت فروش ، مديريت مالي ، مديريت سرمايه و ... به وجود آورند. اين سيستمها اجازه ميدهند كه شركت نسبت به اقدامات آتياش خوشبين بوده و عملكرد تكنولوژيكي، مالي و يا سازمانيش را در جهت تحقق هدفهاي راهبردي شركت و اثربخشي بيشتر آن، اصلاح كند.
در سطح عملياتي ، سيستمهاي هوش تجاري براي انجام تحليلهاي موردي و پاسخ به پرسشهاي مرتبط با عمليات مداوم بخشها ، برآوردهاي مالي به روز شده ، فروش و همكاري با فروشندگان ، مشتريان و ... مورد استفاده قرار مي گيرند.
مزاياي هوش تجاري
• تصميم موثر
به کارگيري روش هاي تحليلي قوي باعث مي شود تصميم گيرندگان به اطلاعات و دانش قابل اطمينان تري دسترسي پيدا کنند. در نتيجه آن ها مي توانند بهتر تصميم بگيرند و برنامه هاي اجرايي موثرتر و سودمندتري را تبيين کند. استفاده از روش هاي فرمال تحليل، تصميم گيرندگان را مجبور مي کند که شرايط ارزيابي راه حل هاي متفاوت و مکانيزم مديريت مشکل را به صورت صريح شرح دهند. اين بررسي عميق و تفکر منجر به آگاهي عميق تر و دريافت منطقي تر در فرآيند تصميم گيري مي شود.
• تصميمات به موقع
سازمان ها در يک محيط اقتصادي شديدا رقابتي و بسيار متغير فعاليت مي کنند. بنابراين توانايي عکس العمل سريع نسبت به عمل رقيبان و شرايط جديد بازار، عامل مهمي در موفقيت و حتي بقاي سازمان است.
• تسهيل فعاليت هاي تجاري
به هنگام بروز مشکل تصميم گيرندگان از خودشان سوالاتي مي پرسند و تحليل هاي متقابل را انجام مي دهند. با اين حال بررسي و مقايسه موارد مختلف و انتخاب بهترين تصميم از بين آن ها به شرايط وابسته است.اگر تصميم گيرندگان به اينکه استفاده از سيستم هاي هوش تجاري فعاليت هاي آن ها را تسهيل مي کند اعتماد داشته باشند ، مي توانيم اين انتظار را داشته باشيم که کيفيت عمومي فرآيند تصميم گيري به صورت قابل توجهي بهبود يابد. به کمک مدل هاي رياضي و الگوريتم ها ، تحليل تعداد زيادي عمليات ممکن مي شود و ما مي توانيم به تصميم موثر و به موقع دست پيدا کنيم و به نتيجه مطلوبمان برسيم.
• افزايش اثربخشي در فرآيند تصميم گيري
داده هاي زيادي در سيستم هاي اطلاعاتي موجود در سازمان ها وجود دارد. قسمتي از اين داده ها از تراکنش هاي داخلي سازمان و قسمتي از آن از منابع خارجي است. به هر حال حتي اگر آن ها به روش هاي سيستماتيک و ساخت يافته جمع آوري و ذخيره شده باشد، نمي توان به طور مستقيم از آن ها براي تصميم گيري استفاده کرد. اين داده ها بايد توسط ابزار مناسب استخراج و با استفاده از روش هاي تحليل، پردازش و به اطلاع و دانش مبدل شوند تا بتوان از آن ها در فرآيند تصميم گيري استفاده کرد.
• بررسي قابليت سود بخشي مشتريان و ميزان ارزشمندي دوره سودرساني آنها،
• ايجاد تراز بين استراتژيها و اهداف سازماني
• تعيين ميزان اهميت شاخص ها
• بخش بندي
• نظارت و بررسي ميزان وفاداري مشتريان
• بررسي ميزان حمايت مشتريان
• يافتن شباهتها
• بررسي تقلب ها يا کلاه برداريها
• بررسي رقابت هاي مربوط به بازاريابي
• ارائه تصويري كارآمد از عملكرد سيستم
• ايجاد توانايي در شناسايي و تصحيح روندهاي منفي
• قابليت اندازه گيري كارآمدي و ناكارآمدي سيستم
• توانايي در توليد گزارشهاي جزئي از روندهاي جديد
• توانايي تصميم گيري آگاهانه تر بر اساس اطلاعات کسب و کار جمع آوري شده
• ذخيره زمان در ايجاد گزارشهاي سازماني
• ايجاد ديد كلي و سريع از عملكرد سيستم
• نظارت بر عملكرد سازمان و واحدها
• کمک به تصميم گيري سريعتر و بهتر
• نمايش وضعيت کل سازمان در يک نگاه
• دسترسي سريع به اطلاعات از مجموعه چند منبع